فال حافظ روزانه جمعه 31 شهریور 1402 ، ویژه متولدین فروردین ، غزل حافظ شماره 458
اي دل آن دم که خراب از مي گلگون باشي ، بي زر و گنج به صد حشمت قارون باشي در مقامي که صدارت به فقيران بخشند ، چشم دارم که به جاه از همه افزون باشي در ره منزل ليلي که خطرهاست در آن ، شرط اول قدم آن است که مجنون باشي نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن ، ور نه چون بنگري از دايره بيرون باشي کاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش ، کي روي ره ز که پرسي چه کني چون باشي تاج شاهي طلبي گوهر ذاتي بنماي ، ور خود از تخمه جمشيد و فريدون باشي ساغري نوش کن و جرعه بر افلاک فشان ، چند و چند از غم ايام جگرخون باشي
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر اين است
،
هيچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشي
تعبیر:
اگر با چشم باز به وقایع اطراف خود دقت کنی به جایی خواهی رسید. سهل انگاری و غفلت را از خود دور کن. اگر می خواهی به نتیجه برسی، باید شایستگی خود را ثابت کنی و از مشکلات راه هراسی به دل راه ندهی. آدمی بی نیاز و دریادل باش. در طلب مال و منال دنیا، خود را به زحمت نینداز زیرا ارزش آن را ندارد.
فال حافظ روزانه جمعه 31 شهریور 1402 ، ویژه متولدین اردیبهشت ، غزل حافظ شماره 489
اي در رخ تو پيدا انوار پادشاهي ، در فکرت تو پنهان صد حکمت الهي کلک تو بارک الله بر ملک و دين گشاده ، صد چشمه آب حيوان از قطره سياهي بر اهرمن نتابد انوار اسم اعظم ، ملک آن توست و خاتم فرماي هر چه خواهي در حکمت سليمان هر کس که شک نمايد ، بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهي باز ار چه گاه گاهي بر سر نهد کلاهي ، مرغان قاف دانند آيين پادشاهي تيغي که آسمانش از فيض خود دهد آب ، تنها جهان بگيرد بي منت سپاهي کلک تو خوش نويسد در شان يار و اغيار ، تعويذ جان فزايي افسون عمر کاهي اي عنصر تو مخلوق از کيمياي عزت ، و اي دولت تو ايمن از وصمت تباهي ساقي بيار آبي از چشمه خرابات ، تا خرقه ها بشوييم از عجب خانقاهي عمريست پادشاها کز مي تهيست جامم ، اينک ز بنده دعوي و از محتسب گواهي گر پرتوي ز تيغت بر کان و معدن افتد ، ياقوت سرخ رو را بخشند رنگ کاهي دانم دلت ببخشد بر عجز شب نشينان ، گر حال بنده پرسي از باد صبحگاهي جايي که برق عصيان بر آدم صفي زد ، ما را چگونه زيبد دعوي بي گناهي
حافظ چو پادشاهت گه گاه مي برد نام
،
رنجش ز بخت منما بازآ به عذرخواهي
تعبیر:
بخت و اقبال و سعادت همراه تو است. به زودی به کام و آرزوی خود می رسی. در هنگام توانایی و سعادت به نیازمندان خدمت کن تا به این وسیله از نعمت های خداوند سپاسگزار باشی. غرور و خودپسندی را از خود دور کن.
فال حافظ روزانه جمعه 31 شهریور 1402 ، ویژه متولدین خرداد ، غزل حافظ شماره 488
سحرم هاتف ميخانه به دولتخواهي ، گفت بازآي که ديرينه اين درگاهي همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان ، پرتو جام جهان بين دهدت آگاهي بر در ميکده رندان قلندر باشند ، که ستانند و دهند افسر شاهنشاهي خشت زير سر و بر تارک هفت اختر پاي ، دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهي سر ما و در ميخانه که طرف بامش ، به فلک بر شد و ديوار بدين کوتاهي قطع اين مرحله بي همرهي خضر مکن ، ظلمات است بترس از خطر گمراهي اگرت سلطنت فقر ببخشند اي دل ، کمترين ملک تو از ماه بود تا ماهي تو دم فقر نداني زدن از دست مده ، مسند خواجگي و مجلس تورانشاهي
حافظ خام طمع شرمي از اين قصه بدار
،
عملت چيست که فردوس برين مي خواهي
تعبیر:
با سهل انگاری و دست روی دست گذاشتن نمی توانی به نتیجه ی دلخواه برسی. شتابزده تصمیم نگیر و با افراد با تجربه و آگاه مشورت کن. غرور و تکبر را از خود دور کن. به تنهایی نمی توانی از سد مشکلات بگذری. با سعی و تلاش می توانی به نتیجه ی مطلوب دست یابی.
فال حافظ روزانه جمعه 31 شهریور 1402 ، ویژه متولدین تیر ، غزل حافظ شماره 80
عيب رندان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت ، که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نيکم و گر بد تو برو خود را باش ، هر کسي آن درود عاقبت کار که کشت همه کس طالب يارند چه هشيار و چه مست ، همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت سر تسليم من و خشت در ميکده ها ، مدعي گر نکند فهم سخن گو سر و خشت نااميدم مکن از سابقه لطف ازل ، تو پس پرده چه داني که که خوب است و که زشت نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس ، پدرم نيز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آري جامي
،
يک سر از کوي خرابات برندت به بهشت
تعبیر:
به سخن ملامتگران و حسودان گوش فرا نده. تو با هوشیاری به کار خود ادامه بده. پیشرفت در انتظار تو است. مواظب باش تا غرور و تکبر تو را از راه درست منحرف نکند.
فال حافظ روزانه جمعه 31 شهریور 1402 ، ویژه متولدین مرداد ، غزل حافظ شماره 27
در دير مغان آمد يارم قدحي در دست ، مست از مي و ميخواران از نرگس مستش مست در نعل سمند او شکل مه نو پيدا ، وز قد بلند او بالاي صنوبر پست آخر به چه گويم هست از خود خبرم چون نيست ، وز بهر چه گويم نيست با وي نظرم چون هست شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست ، و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست گر غاليه خوش بو شد در گيسوي او پيچيد ، ور وسمه کمانکش گشت در ابروي او پيوست
بازآي که بازآيد عمر شده حافظ
،
هر چند که نايد باز تيري که بشد از شست
تعبیر:
از خواب غفلت بیدار شو. دوباره شروع کن و ناامید نباش. دلت را با یاد خدا جلا بده تا شیطان از تو دور شود. کاری را می خواهی انجام بدهی که نتیجه ی بسیار خوبی دارد. لطف دیگران شامل حالت می شود و ابرهای تیره را از آسمان دلت کنار می زند.
فال حافظ روزانه جمعه 31 شهریور 1402 ، ویژه متولدین شهریور ، غزل حافظ شماره 428
سحرگاهان که مخمور شبانه ، گرفتم باده با چنگ و چغانه نهادم عقل را ره توشه از مي ، ز شهر هستيش کردم روانه نگار مي فروشم عشوه اي داد ، که ايمن گشتم از مکر زمانه ز ساقي کمان ابرو شنيدم ، که اي تير ملامت را نشانه نبندي زان ميان طرفي کمروار ، اگر خود را ببيني در ميانه برو اين دام بر مرغي دگر نه ، که عنقا را بلند است آشيانه که بندد طرف وصل از حسن شاهي ، که با خود عشق بازد جاودانه نديم و مطرب و ساقي همه اوست ، خيال آب و گل در ره بهانه بده کشتي مي تا خوش برانيم ، از اين درياي ناپيداکرانه
وجود ما معماييست حافظ
،
که تحقيقش فسون است و فسانه
تعبیر:
خودبینی و تکبر را رها کن تا بهتر بتوانی در مورد کار خود فکر کنی. با عقل و درایت به کار و تلاش خود ادامه بده. صبور و متکی به ایمان خود باش تا به هدف و مقصود خود برسی.
فال حافظ روزانه جمعه 31 شهریور 1402 ، ویژه متولدین مهر ، غزل حافظ شماره 168
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد ، بسوختيم در اين آرزوي خام و نشد به لابه گفت شبي مير مجلس تو شوم ، شدم به رغبت خويشش کمين غلام و نشد پيام داد که خواهم نشست با رندان ، بشد به رندي و دردي کشيم نام و نشد رواست در بر اگر مي طپد کبوتر دل ، که ديد در ره خود تاب و پيچ دام و نشد بدان هوس که به مستي ببوسم آن لب لعل ، چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد به کوي عشق منه بي دليل راه قدم ، که من به خويش نمودم صد اهتمام و نشد فغان که در طلب گنج نامه مقصود ، شدم خراب جهاني ز غم تمام و نشد دريغ و درد که در جست و جوي گنج حضور ، بسي شدم به گدايي بر کرام و نشد
هزار حيله برانگيخت حافظ از سر فکر
،
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد
تعبیر:
با همه ی سعی و کوشش به مقصود خود نرسیده ای اما نا امید نباش. با تعمق در گذشته و پیدا کردن نقطه ی ضعف خود می توانی به جبران مافات بپردازی. مشکلی نیست که آسان نشود.
فال حافظ روزانه جمعه 31 شهریور 1402 ، ویژه متولدین آبان ، غزل حافظ شماره 95
مدامم مست مي دارد نسيم جعد گيسويت ، خرابم مي کند هر دم فريب چشم جادويت پس از چندين شکيبايي شبي يا رب توان ديدن ، که شمع ديده افروزيم در محراب ابرويت سواد لوح بينش را عزيز از بهر آن دارم ، که جان را نسخه اي باشد ز لوح خال هندويت تو گر خواهي که جاويدان جهان يک سر بيارايي ، صبا را گو که بردارد زماني برقع از رويت و گر رسم فنا خواهي که از عالم براندازي ، برافشان تا فروريزد هزاران جان ز هر مويت من و باد صبا مسکين دو سرگردان بي حاصل ، من از افسون چشمت مست و او از بوي گيسويت
زهي همت که حافظ راست از دنيي و از عقبي
،
نيايد هيچ در چشمش بجز خاک سر کويت
تعبیر:
اراده ات بسیار قوی است و با آن می توانی دنیا را زیر و رو کنی. همه چیز را زیبا می بینی و از این دید خود راضی هم هستی. زیبایی ها آنقدر تو را مست کرده که به خزان فکر نمی کنی. گاهی خود را مثل باد سبک می دانی و دلت می خواهد همراه آن سرگردان باشی ولی این خیالات برایت ثمری ندارد پس اراده ی قوی خویش را به کار برده، دنیا و آخرت خود را بساز.
فال حافظ روزانه جمعه 31 شهریور 1402 ، ویژه متولدین آذر ، غزل حافظ شماره 475
گفتند خلايق که تويي يوسف ثاني ، چون نيک بديدم به حقيقت به از آني شيرينتر از آني به شکرخنده که گويم ، اي خسرو خوبان که تو شيرين زماني تشبيه دهانت نتوان کرد به غنچه ، هرگز نبود غنچه بدين تنگ دهاني صد بار بگفتي که دهم زان دهنت کام ، چون سوسن آزاده چرا جمله زباني گويي بدهم کامت و جانت بستانم ، ترسم ندهي کامم و جانم بستاني چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند ، بيمار که ديده ست بدين سخت کماني
چون اشک بيندازيش از ديده مردم
،
آن را که دمي از نظر خويش براني
تعبیر:
بخت و اقبال مساعد همراه تو است. به زودی به کام و آرزوی خود می رسی. با کمی تلاش می توانی آرزوهای خود را تحقق بخشی. در روزگار خوشی و سرور، خودبین و خودپسند نباش و به دیگران نیز بیندیش. خداوند را شاکر و سپاسگزار باش و قدر نعمت های او را بدان.
فال حافظ روزانه جمعه 31 شهریور 1402 ، ویژه متولدین دی ، غزل حافظ شماره 294
در وفاي عشق تو مشهور خوبانم چو شمع ، شب نشين کوي سربازان و رندانم چو شمع روز و شب خوابم نمي آيد به چشم غم پرست ، بس که در بيماري هجر تو گريانم چو شمع رشته صبرم به مقراض غمت ببريده شد ، همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع گر کميت اشک گلگونم نبودي گرم رو ، کي شدي روشن به گيتي راز پنهانم چو شمع در ميان آب و آتش همچنان سرگرم توست ، اين دل زار نزار اشک بارانم چو شمع در شب هجران مرا پروانه وصلي فرست ، ور نه از دردت جهاني را بسوزانم چو شمع بي جمال عالم آراي تو روزم چون شب است ، با کمال عشق تو در عين نقصانم چو شمع کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت ، تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع همچو صبحم يک نفس باقيست با ديدار تو ، چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع سرفرازم کن شبي از وصل خود اي نازنين ، تا منور گردد از ديدارت ايوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
،
آتش دل کي به آب ديده بنشانم چو شمع
تعبیر:
در راه مقصود آرام و قرار خود را از دست داده ای. کمی صبر و اراده ای قوی، مشکلات و سختی ها را بر طرف می کند. با کسی که تو را دوست دارد با غرور و تکبر رفتار نکن زیرا در صورت از دست دادن او دچار حسرت و ندامت خواهی شد.
فال حافظ روزانه جمعه 31 شهریور 1402 ، ویژه متولدین بهمن ، غزل حافظ شماره 142
دوستان دختر رز توبه ز مستوري کرد ، شد سوي محتسب و کار به دستوري کرد آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنيد ، تا نگويند حريفان که چرا دوري کرد مژدگاني بده اي دل که دگر مطرب عشق ، راه مستانه زد و چاره مخموري کرد نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود ، آن چه با خرقه زاهد مي انگوري کرد غنچه گلبن وصلم ز نسيمش بشکفت ، مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوري کرد
حافظ افتادگي از دست مده زان که حسود
،
عرض و مال و دل و دين در سر مغروري کرد
تعبیر:
بخت و اقبال مساعد با تو همراه است. از طعنه ی دشمنان نترس و به کار خود ایمان داشته باش. غرور و تکبر را رها کن که تو را از رسیدن به مقصود باز می دارد.
فال حافظ روزانه جمعه 31 شهریور 1402 ، ویژه متولدین اسفند ، غزل حافظ شماره 491
به چشم کرده ام ابروي ماه سيمايي ، خيال سبزخطي نقش بسته ام جايي اميد هست که منشور عشقبازي من ، از آن کمانچه ابرو رسد به طغرايي سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت ، در آرزوي سر و چشم مجلس آرايي مکدر است دل آتش به خرقه خواهم زد ، بيا ببين که که را مي کند تماشايي به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنيد ، که مي رويم به داغ بلندبالايي زمام دل به کسي داده ام من درويش ، که نيستش به کس از تاج و تخت پروايي در آن مقام که خوبان ز غمزه تيغ زنند ، عجب مدار سري اوفتاده در پايي مرا که از رخ او ماه در شبستان است ، کجا بود به فروغ ستاره پروايي فراق و وصل چه باشد رضاي دوست طلب ، که حيف باشد از او غير او تمنايي
درر ز شوق برآرند ماهيان به نثار
،
اگر سفينه حافظ رسد به دريايي
تعبیر:
همچنان امیدوار باش و دست از تلاش بر ندار. به زودی به آرزوی خود می رسی. در دوستی و محبت یکرنگ و استوار باش و سست اراده نشو.